دلـــنوشته های وروجک کاش سرنوشت جز این مینوشت
| ||
|
.. تنها ترين تنهاي تو زخم زبونا خورده بود...
خدانگهداري نکرد چون قبل رفتن مرده بود... مسافر دلتنگيا از بعد تو بيچاره شد... بعد از وداع آخرش رفت و ديگه آواره شد ::..
.... عشق آن شب مست مستش کرده بود .... سجده اي زد بر لب درگاه او .... گفت يا رب از چه خوارم کرده اي .... جام ليلا را به دستم داده اي .... نيشتر عشقش به جانم مي زني .... خسته ام زين عشق،دل خونم نکن .... مرد اين بازيچه ديگر نيستم .... گفت اي ديوانه ليلايت منم .... سالها با جور ليلا ساختي
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |